حرفای من با خدا

اینا حرفای یه دختر مهربون و تنهاست که برای خدای خودش می نویسه.

حرفای من با خدا

اینا حرفای یه دختر مهربون و تنهاست که برای خدای خودش می نویسه.

دایی محسن من

 

سلام خدا! 

 

مرسی که حال عمو جونم خوبه و امروز از بیمارستان مرخص می‌شه. 

 

راستی خدا دلم خیلی واسه دایی محسنم تنگ شده. 

 

دیشب هم خوابش رو دیدم. خیلی دوسش دارم. 

 

بهترین دایی دنیاست. 

 

خدا خیلی مواظبش باش. 

 

 

عمو هاشم

 

سلام خدا 

 

دیگه باهات قهر نیستم ولی دوستت ندارم. 

 

الآنم فقط می‌خواستم واسه عمو هاشمم دعا کنم. 

 

یا امروز یا فردا می‌خواد کمرش رو عمل کنه. 

 

خدا من همین یه دونه عمو رو دارم ها! 

 

حواست باشه! 

 

 

 

 

قهرم

 

سلام خدا 

 

خیلی بدی باهاتم قهرم. 

 

تو که چشم نداری و این اشکای من که تموم صورتم رو 

 

پر کرده نمی‌بینی. اگه می‌دیدی حد اقل این قدر اذیتم  

 

نمی‌کردی. 

 

دیگه دوستت ندارم می‌فهمی؟ 

 

دیگه هم نمی‌خوام باهات حرف بزنم. 

 

دیگه هیچی واسم مهم نیست حتی قهر با تو. 

 

با تویی که...