سلام خدا
من تازه از پارک برگشتم.
با عموجونم رفته بودیم پارک.
تو که میدونی من چه قدر عموهاشمم رو دوست دارم.
ولی این زنش بدجوری رو اعصاب من راه می ره.
عمومم هیچی به زنش نمیگه.
منم بعضی موقه ها نمیتونم خودمو کنترل کنم٬
یه چیزی از دهنم میپرونم که عموم تا چندین وقت
باهام قهر میکنه.
پارسال اردیبهشت باهام قهر کرد و روز ۱۳ به در
باهام آشتی کرد.
سلام
مطالبتونو خوندم
اولا از کجا معلوم یه دختر مهربون که تو تیتر قالب وبلاگ نوشتین؟ بعدشم عجب اعتماد به نفسی؟
مطالبتون تو دل برو بودن فقط همینو میشه گفت
موفق باشید
سلام مریم جون.مطلبت نیومد.میگه رمز ارسالی صحیحی نیست.
راستی این وب جدیده آدرسش چی بود؟میشه نام کاربری،رمز عبور و آدرسشو بدی؟میخوام برم مطلب بزارم.